گلهای رنگارنگ ۴۹۲
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
خوشا مهتاب را در آب دیدن به آرامی به بالین ات نشستن |
تو را در پرتو مهتاب دیدن به بیداری تورا در خواب دیدن |
||||
(آذر خواجوی) | |||||
جز قطره ای كه ریزد از چشم روشن من سوز دل و غم جان این هر دو آشكار است |
جای تو كس نگیرد یك دم به دامن من از بی فروغی چشم وز كاهش تن من |
||||
(افسانه یغمائی) | |||||
نیمه شب با نوای ناكامی از غم عشق ناله ها كردم | |||||
در دل آن سكوت رویاخیز گریه كردم خدا خدا كردم | |||||
سر نهادم به دامن مهتاب گفتگوی تو با صبا كردم | |||||
اندر آن غربت غم آلوده یاد آن قهر نابجا كردم | |||||
(افسانه یغمائی) | |||||
در این چمن چو گلی نشنود فغان مرا | كجاست باد كه بر دارد آشیان مرا | ||||
(كلیم كاشانی) | |||||
زلف سیهش فتاده بر روی | من روز سیه ندیده بودم | ||||
(بانو افسر) | |||||
ای دل درون سینه سوزان چه می كنی آه ای غزال وحشی دیر آشنای من |
در شعله های عشق فروزان چه می كنی با آشنای بی سرو سامان چه می كنی |
||||
(پری بدخشانی) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
ما هم شكسته خاطر و دیوانه بوده ایم ما هم به روزگار جوانی به شور عشق ای عاقلان به لذت دیوانگی قسم ما هم شكسته خاطر و دیوانه بوده ایم |
ما هم اسیر طُرّۀ جانانه بوده ایم عبرت فزای مردم فرزانه بوده ایم ما نیز دل شكسته و دیوانه بوده ایم ما هم اسیر طرّۀ جانانه بوده ایم |
||||
پژمان بختیاری (غزل) | |||||
دکلمه : آذر پژوهش | |||||
چشمی كه باز نیست به روی تو بسته به | دستی كه دامن تو نگیرد شكسته به | ||||
(علی اشتری) | |||||
ترانه : عهدیه | |||||
كی گفتمت از كوی من با دیدۀ گریان برو | |||||
چون گل به بزم عاشقان خندان بیا خندان برو | |||||
هرگز مپرس از راز من زین ره مشو دم ساز من | |||||
گر مهربان خواهی مرا حیران بیا حیران برو | |||||
در پای عشقم جان بده جان چیست بیش از آن بده | |||||
گر بندۀ فرمان بری از جان پی فرمان برو | |||||
امشب چو شمع روشنم سر می كشد جان از تنم | |||||
جان برون از تن منم خاموش بیا سوزان برو | |||||
امشب سرا پا مستی ام جام شراب هستی ام | |||||
سركش مرو از كوی من افتان برو خیزان برو | |||||
بنگر كه نور حق شدم زیبایی مطلق شدم | |||||
در چهرۀ جانان نگر با جلوۀ جانان برو | |||||
(سیمین بهبهانی) | |||||
دکلمه : آذر پژوهش | |||||
جز قطره ای كه ریزد از چشم روشن من سوز دل و غم جان این هر دو آشكار است |
جای تو كس نگیرد یك دم به دامن من از بی فروغی چشم وز كاهش تن من |
||||
(افسانه یغمائی) | |||||
آواز: ایرج | |||||
به من آن روز بخشید ند عمر جاودانی را شبی ای مایۀ امید شمع محفل من شو از آن رو شمع از سوز دل پروانه آگه شد |
كه نوشیدم ز جام عشق آب زندگانی را كه تا پروانه از من یاد گیرد جان فشانی را كه گوش عشق می داند زبان بی زبانی را |
||||
ابوالحسن ورزی (غزل) | |||||
دکلمه : آذر پژوهش | |||||
تا توانی ناتوانان را به چشم كم مبین ای دل اندر بزم او پر زاری از حد می بری |
یاری یك رشته جمعیت دهد گل دسته را یاد گیر ازشمع آنجا گریۀ آهسته را |
||||
(کلیم کاشانی) | |||||
كی گفتمت از كوی من با دیدۀ گریان برو | |||||
چون گل به بزم عاشقان خندان بیا خندان برو | |||||
هرگز مپرس از راز من زین ره مشو دم ساز من | |||||
گر مهربان خواهی مرا حیران بیا حیران برو | |||||
در پای عشقم جان بده جان چیست بیش از آن بده | |||||
گر بندۀ فرمان بری از جان پی فرمان برو | |||||
امشب چو شمع روشنم سر می كشد جان از تنم | |||||
جان برون از تن منم خاموش بیا سوزان برو | |||||
بنگر كه نور حق شدم زیبایی مطلق شدم | |||||
در چهرۀ جانان نگر با جلوۀ جانان برو | |||||
(سیمین بهبهانی) | |||||