گلهای رنگارنگ ۴۵۵
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
نگارا بی تو برگ جان ندارم به امید خیالت می دهم جان |
سر كفر و غم ایمان ندارم وگرنه طاقت هجران ندارم |
||||
فخرالدین عراقی (غزل) | |||||
ترانه: الهه | |||||
نه راحت از فلك جویم نه دولت از خدا خواهم | |||||
وگر پرسی چه می خواهی | تو را خواهم تو را خواهم | تو را جویم تو را جویم | |||
نمی خواهم كه با سردی چو گل خندم ز بی دردی | دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم | ||||
تو را خواهم تو را خواهم | تو را جویم تو را جویم | ||||
چنان با جان من ای غم درآمیزی كه پنداری | تو از عالم مرا خواهی من از عالم تو را خواهم | ||||
تو را خواهم تو را خواهم | تو را جویم تو را جویم | ||||
به سودای محالم ساغر می خنده خواهد زد نیابد تا نشان از خاك من آینه رخساری |
اگر پیمانه عیشی درین ماتم سرا خواهم "رهی" خاكستر خود را هم آغوش صبا خواهم |
||||
من از عالم تو را خواهم | تو را خواهم تو را خواهم | ||||
(رهی معیری) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
مرا گفتی كه فردا روز وصل است غمت هر لحظه جان می خواهد از من |
امید زیستن چندان ندارم چه انصاف است چندین جان ندارم |
||||
فخرالدین عراقی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
یاران قفسم را به ابد در مگشایید من بندۀ او هستم و دل شادم از این بند من تشنۀ دردم نروم از پی درمان گل گشت و تماشا همه از آن شما باد |
ما را بگذارید و به پرواز در آیید زین بیشتر افسانۀ باطل مسرایید او آب حیات است خرابم ننمایید از پای من این بند كه دارم مگشایید |
||||
فخرالدین عراقی (غزل) | |||||
من آن شمعم كه با آتش زبانی اگر چه هست از آتش زبانم |
خموش ماندم خموش جاودانی ولی نشنید كس هرگز فغانی |
||||
(شاعر ناشناس) | |||||
دکلمه:آذر پژوهش | |||||
گلی یاسوسنی یا سرو یا ماهی نمی دانم | از این آشفتۀ بیدل چه می خواهی نمی دانم | ||||
(شاعر ناشناس) | |||||
ترانه: الهه | |||||
نه راحت از فلك جویم نه دولت از خدا خواهم | |||||
وگر پرسی چه می خواهی | تو را خواهم تو را خواهم | تو را جویم تو را جویم | |||
نمی خواهم كه با سردی چو گل خندم ز بی دردی | دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم | ||||
تو را خواهم تو را خواهم | تو را جویم تو را جویم | ||||
چنان با جان من ای غم درآمیزی كه پنداری | تو از عالم مرا خواهی من از عالم تو را خواهم | ||||
تو را خواهم تو را خواهم | تو را جویم تو را جویم | ||||
به سودای محالم ساغر می خنده خواهد زد نیابد تا نشان از خاك من آینه رخساری |
اگر پیمانه عیشی درین ماتم سرا خواهم "رهی" خاكستر خود را هم آغوش صبا خواهم |
||||
من از عالم تو را خواهم | تو را خواهم تو را خواهم | ||||
(رهی معیری) | |||||