برگ سبز ۱۲۴
دکلمه: روشنك | |||||
چشم بگشا كه جلوۀ دلدار اين تماشا چو بنگري گويي |
به تجلیست از در و ديوار ليس في الدار غيره ديار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
مه روي تو شب موي تو گل بوي تو دارد گردون كه سراپاي وجودش همه چشمست |
گلزارِ جهان خرّمي از روي تو دارد پيوسته نظر در خَمِ ابروي تو دارد |
||||
دکلمه: روشنك | |||||
مه روي تو شب موي تو گل بوي تو دارد گردون كه سراپاي وجودش همه چشمست مهتاب شب افروز كه از هاله كند زلف نرگس كه نظر باز بود در صفِ گل ها |
گلزارِ جهان خرّمي از روي تو دارد پيوسته نظر در خَمِ ابروي تو دارد خود سايه اي از خرمن گيسوي تو دارد تا چشمِ تو را ديده نظر سوي تو دارد |
||||
دکلمه: روشنك | |||||
مه روي تو شب موي تو گل بوي تو دارد گردون كه سراپاي وجودش همه چشمست مهتاب شب افروز كه از هاله كند زلف نرگس كه نظر باز بود در صفِ گل ها با نكهت زلف تو نسيم سحري را تا ساقي اين بزم تويي بادۀ گلرنگ گلچين كه به شيرين سخني شهرۀ شهر است |
گلزارِ جهان خرّمي از روي تو دارد پيوسته نظر در خَمِ ابروي تو دارد خود سايه اي از خرمن گيسوي تو دارد تا چشمِ تو را ديده نظر سوي تو دارد هر جا نگرم سر به تكاپوي تو دارد اين گرمي و لطف از اثر خوي تو دارد لطف سخن از لعل سخنگوي تو دارد |
||||
گلچین معانی (غزل) | |||||
آواز: حسين قوامي | |||||
چنان سر مست و حيرانم من امشب دلا زين سان كه مي يابي خرابم گهي شمع و گهي پروانه ام من گهي با ظلمت كفرم من امروز زمن ذوق ادب امشب مداريد |
كه خود را هم نمي دانم من امشب یقين مي دان كه زين سانم من امشب گهي جان ، گاه جانانم من امشب گهي با نور ايمانم من امشب كه بس مجنون و حيرانم من امشب |
||||
مشرقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
زيبد كه زدرگاهت نوميد نگردد باز | آن كس كه به اميدي بر خاك درت افتد | ||||
عراقی(غزل) | |||||
روشنک: |
|||||
اين هم برگ سبزي بود تحفۀ درويش ؛ علی نگهدار شما. | |||||