گلهای رنگارنگ ۳۰۰
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
مگذار كه دور از رخت ای یار بمیرم هر مشكلی آسان شود از مستی و ترسم گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری |
یك ره بگذر بر من و بگذار بمیرم خالی شودم ساغر و هشیار بمیرم قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم |
||||
صباحی بیدگلی (غزل) | |||||
نگذشت بر گلی كه دلم یاد او نكرد زخم تو هر كه دید ز مرهم كناره جست رخسارۀ مراد و رخ آرزو ندید |
در خون من كه بود كه دستی فرو نكرد درد تو هر كه یافت دوا آرزو نكرد بر آستان میكده هر كس كه رو نكرد |
||||
شاعر ناشناس (غزل) | |||||
آواز: شهیدی | |||||
ز پیش دیده تا جانان من رفت اگر خود هم ره جانان نرفتم سر و سامان مجو از من چو رفتی چه دید از من كه چون برهم زدم چشم از آن پیچم به خود چون مار "وحشی" |
تو پنداری كه از تن جان من رفت ولی فرسنگ ها افغان من رفت كه چون رفتی سر و سامان من رفت چو اشك از دیدۀ گریان من رفت كه گنج كلبۀ ویران من رفت |
||||
وحشی بافقی (غزل) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری | قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم | ||||
صباحی بیدگلی (غزل) | |||||
ترانه: الهه | |||||
مرغ دل در هوایی كه پر زد وای به خاك و خون تپیده صیدی |
بر خود و آشیانش شرر زد كه صیادش آتش به پر زد |
||||
ز بس تیراندازان كمینش در صحرا نشستند | |||||
گریزان چون آهو دلم پای از نه پایی تا دنبال او پی بردارم كنم صیدی شكسته پا اگر مژگانش به دل زد تیرم |
دامن كشید و بر كوه و كمر زد ز غم نی دستی را به سر زد كه صیادش به یك تیر نظر زد سیه چشمانش یك نظر آتش بر خشك و تر زد |
||||
سالک | |||||
آذر پژوهش: | |||||
همیشه شاد و همیشه خوش باشید. | |||||