برگ سبز ۱۰۹
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
ماییم و دیدهٔ شب و روز اشكبار خویش گریم گهی به خندهٔ ناپایدارِ خود ترسم فتد ز پرده برون رازِ چشمِ من دانم كه نقشِ اوست در آیینهام ولی |
ماییم و سینهٔ همه گَه بیقرارِ خویش خندم گهی به گریهٔ بیاعتبار خویش گر سرخ اشك را نكنم پردهدارِ خویش گه دوستارِ غیرم و گه دوستارِ خویش |
||||
زهره (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
هر كه شد محرمِ دل در حرمِ یار بماند خرقه پوشان همگی مست گذشتند و گذشت |
وان كه این كار ندانست در انكار بماند قصهٔ ماست كه بر هر سرِ بازار بماند |
||||
حافظ (غزل) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
عمری است تا به پای خُم از پا نشستهایم ما را ز کویٍ باده فروشان گزیر نیست ما آن شقایقیم که با داغٍ سینه سوز با موجٍ حادثات چه بازی کند که من طفلِ زمان فشرد چو پروانهام به مشت |
در کویٍ می فروش چو مینا نشستهایم تا باده در خُم است همین جا نشستهایم جامی گرفتهایم و به صحرا نشستهایم با زورقی شکسته به دریا نشستهایم جُرم دمی كه بر سر گلها نشستهایم |
||||
علی اشتری (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||