گلهای رنگارنگ ۱۴۰

روشنک (گوینده)

سوز دل عاشقان شرر ها دارد

درد دل بیدلان اثرها دارد

نشنیدستی كه آه دل سوختگان

بر حضرت رحمتش گذرها دارد

مولانا (رباعی)

آمدی رفت ز دل صبر و قرارم بنشین

بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین

دل و دین بردی و اكنون پی جان آمده ای

بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین

آمدی كز غم بی روز شمارم پرسی 

بنشین تا به تو یك یك بشمارم بنشین

از برم رفتی و می میرم از این غم باری

به كنارم ننشستی به مزارم بنشین

داعی اصفهانی(غزل)

روشنک (گوینده)

دیشب كه تو در خانه ما آمده بودی

شه بودی و در بزم گدا آمده بودی

 بنان (ترانه)

دیشب كه تو در خانه ما آمده بودی

شه بودی و در بزم گدا آمده بودی

بنگر ز كجا تا به كجا آمده بودی  

همه عشقی همه جانی به خدا جان جهانی

همه حسنی همه نوری تو امید دل و جانی

چه شیرین ادایی، سراپا وفایی

در بزم من بی سر و پا آمده بودی

بنگر ز كجا تا به كجا آمده بودی 

در خلوت ما عقده گشا

مست صفا، مست وفا آمده بودی

امشب تو كجایی چه بلایی 

به كجا جلوه نمایی جانانه مایی

هر جا كه روی در بر ما باز بیایی 

امید صفایی امید صفایی

اسماعیل نواب صفا

روشنک (گوینده)

ای خردمند ز ما دور كه ما مستانیم

به یكی جرعه ز تو عقل و خرد بستانیم

بنان (آواز)

ای خردمند ز ما دور كه ما مستانیم

به یكی جرعه ز تو عقل و خرد بستانیم

كار ما با تو به یك جرعه نمی آید راست

نسبتی نیست تو هشیاری و ما مستانیم

عشق بازی و هوس كار خردمندان نیست

عاشقانیم و از این بی خبران حیرانیم

مردم از ورطه دریای ملامت رستند

ما همه كشتی خود سوی ملامت رانیم

از ملامت چه خبر عاشق سرگردان را

به ملامت سر از این راه كجا گردانیم

مولانا (غزل)

دیشب كه تو در خانه ما آمده بودی

شه بودی و در بزم گدا آمده بودی

بنگر ز كجا تا به كجا آمده بودی 

همه عشقی همه جانی به خدا جان جهانی

همه حسنی همه نوری تو امید دل و جانی

چه شیرین ادایی، سراپا وفایی

در بزم من بی سر و پا آمده بودی

بنگر ز كجا تا به كجا آمده بودی  

در خلوت ما عقده گشا

مست وفا آمده بودی

امشب تو كجایی چه بلایی 

به كجا جلوه نمایی جانانه مایی

هر جا كه روی در بر ما باز بیایی 

امید صفایی امید صفایی

روشنک (گوینده)

اسماعیل نواب صفا

اين هم چند گلی بود رنگارنگ از گلزار بی همتای ادب ايران. هميشه شاد و هميشه خوش باشيد.