گلهای رنگارنگ ۱۰۶
|
|
|
|
|
|
|
روشنک (گوینده) |
|
|
|
|
|
|
|
گرچه ز تو هر روزم صد فتنه دگر خيزد |
در عشق تو هر ساعت دل شيفته تر خيزد |
|
|||
|
تا در تو نظر كردم رسوای جهان گشتم |
آری همه رسوایی اول ز نظر خيزد |
|
|||
|
|
|
عطار (غزل) |
|||
|
ما در ره عشق تو اسيران بلاییم |
كس نيست چنين عاشق بیچاره كه مایيم |
|
|||
|
بر ما نظری كن كه درين ملك غريبيم |
بر ما کرمی كن كه در اين شهر گدایيم |
|
|||
|
زهدی نه كه در كنج مناجات نشينيم |
وجدی نه كه بر گرد خرابات برآیيم |
|
|||
|
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم |
مجنون صفتانيم كه در عشق خدایيم |
|
|||
|
ما را به تو سری است كه كس محرم آن نيست |
گر سر برود سر تو با كس نگشایيم |
|
|||
|
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است |
بردار ز رُخ پرده كه مشتاق لقایيم |
|
|||
|
|
|
مولانا (غزل) |
|||
بنان (آواز) |
|
|
|
|||
|
دوش آن پری كه رخنه به دلها نمود و رفت |
آمد به ناز و بوسه ای از من ربود و رفت |
|
|||
|
سرمست از می آمد و سرخوش نشست و رفت |
يك لحظه همچو مستی آن باده بود و رفت |
|
|||
|
يك جرعه داد و ساخت مرا تشنه كام تر |
دردی به دردهای درونم فزود و رفت |
|
|||
|
ماه تمام بود و وليكن چو ماه نو |
آمد دمی و گوشه ابرو نمود و رفت |
|
|||
روشنک (گوینده) |
|
|
|
|||
|
ماه تمام بود و وليكن چو ماه نو |
آمد دمی و گوشه ابرو نمود و رفت |
|
|||
بنان (آواز) |
|
|
|
|||
|
من منتظر كه از پی آن بوسه چون كند |
لب را به گفت و گوی دگر ناگشود و رفت |
|
|||
|
از داستان عشق و وفا بين ما نماند |
آهنگ بوسه بود كه دستان سرود و رفت |
|
|||
|
|
|
علی اشتری (غزل) |
|||
|
ز تو سرمست و خمارم خبر از خويش ندارم |
سر خود نيز ندانم كه تقاضای تو دارم |
|
|||
|
دل من روشن و مقبل ز تو شد با تو بگويم |
كه در اين آیينۀ دل رُخ زیبای تو دارم |
|
|||
|
مكن ای دوست ملامت بنگر روز قيامت |
همه موجم همه جوشم سر دريای تو دارم |
|
|||
|
بر دربان تو آيم ندهد بار و براند |
خبرش نيست كه پنهان كه تماشای تو دارم |
|
|||
|
هله زين پس نخروشم نكنم فتنه نجوشم |
به دلم حکم كه دارد دل گويای تو دارم |
|
|||
|
|
|
|
|||
روشنک (گوینده) |
|
|
||||
|
اين هم چند گلی بود رنگارنگ از گلزار بی همتای ادب ايران. هميشه شاد و هميشه خوش باشيد. |
|