برگ سبز ۱۰۴
دکلمه: نام گوینده | |||||
چشم بگشا كه جلوۀ دلدار
این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از درو دیوار
لیس فی الدار غیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) |
|||||
دکلمه: روشنک | |||||
مرا از محفل وصلت جدا كردی چه بد كردی نكو پنداشتی ما را ز كوی خویشتن راندی رقیب دیوسیرت را به بزم خویش جا دادی به غفلت نازنین مرغ دل سرگشتهٔ ما را شد ایامی كنار یاد از مستوره بیدل |
به محنتهای هجرم مبتلا كردی چه بد كردی به قول مدعی با ما جفا كردی چه بد كردی به یار پاك طینت ظلمها كردی چه بد كردی رها از بام آن زلف دو تا كردی چه بد كردی خدا را بیسبب ترك وفا كردی چه بد كردی |
||||
مستوره كردستانی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
باز آ و در آیینهٔ جان جلوهگری كن این تیره شب حسرت و نومیدی ما را ای ماه فلك این ره بیفایده بگذار |
ما را زغم هستی بیهوده بری كن از تابش خورشید رُخ خود سپری كن رو غافلهٔ ماه مرا راهبری كن |
||||
رعدی آذرخشی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
تا نهد خورشید سر در پای تو همچو مه شاید كه سرگردان شود میكشد از نرگس هر ماهرو در چمن از قامت هر سر به ناز عشق تو صحرای بیپایان ماست میرهیدم از خود و هر دو جهان داشتم پروای تو اكنون نما |
بر زمین افتاد و از بالای تو همچو مه شاید كه سرگردان شود عاشقان را نرگس شهلای تو مینماید قامت رعنای تو ما همه گم گشتهٔ صحرای تو گر نبودی پردهٔ اسمای تو این دمم از عشق ناپروای تو |
||||
شاعر ناشناس (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
میرهیدم از خود و هر دو جهان داشتم پروای تو اكنون نما |
گر نبودی پردهٔ اسمای تو این دمم از عشق ناپروای تو |
||||
مولانا (غزل) |
|||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما | |||||