برگ سبز ۱۰۰
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
هر چند كه در كوی تو مسكین و فقیریم ما چشمهٔ نوریم بتابیم و بخندیم از شوق تو بیتابتر از بادِ صباییم |
رخشنده و بخشنده چو خورشیدِ منیریم ما زندهٔ عشقیم نَمردیم و نَمیریم بیروی تو خاموشتر از مرغِ اسیریم |
||||
رهی معیری (غزل) | |||||
همه جمالِ تو بینم چو چشم باز كنم حرام دارم با دیگران سخن گفتن |
همه شرابِ تو نوشم چو لب فراز كنم حدیثِ تو چو بیاید سخن دراز كنم |
||||
مولانا (غزل) | |||||
بگردان ساقیا آن جامِ دیگر بنه نامم غلام دُردنوشان |
بده جانی مرا آرامِ دیگر نمیخواهم خدایا نامِ دیگر |
||||
مولانا (غزل) | |||||
فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ یار |
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم چه كنم حرفِ دگر یاد نداد استادم |
||||
حافظ (غزل) | |||||
تصنیف: قوامی | |||||
تو شاه خوبانی تو ماهِ تابانی تو نوری تو صبحِ بهاری |
تو روحی و جانی تو مهر رخشانی تو شیرِ مردانِ خدایی پناهِ دلِ بیپناهی |
||||
علی، علی، علی، علی ز تو صفای دل جلی تو یاوری و مُنجلی |
|||||
تو نوری، تو مهر خدایی تو بر حقّ و باطل گواهی |
ندارم، ندارم جز كویت پناهی تو مولا و مشكلگشایی |
||||
همه نورِ قدسی، همه كبریایی همه مهر و جودی، تو دهر سخایی |
|||||
تو خصم بیداد و فسادی تو مولای بر حقّ، تو انوار مطلق |
تو یار و مددكار مایی تو بحر بهشتی، تو كون و مكانی |
||||
تو شیرِ خدایی علی جانِ مایی |
|||||
شاعر ناشناس (مخمس) | |||||
آواز: قوامی | |||||
تا شده در اهتزاز رایتِ سلطانِ عشق پردگی حُسنِ غیب زد چو قدم در شهود عشق در آغاز اگر نیستیاش مقصد است |
گشته دل و جان ما تابعِ فرمانِ عشق رحلِ اقامت فكند در دلِ مردانِ عشق هستی مطلق بود معنی پایانِ عشق |
||||
گوینده: روشنک | |||||
هستی مطلق بود معنی پایان عشق | |||||
مولانا (غزل) | |||||
تصنیف: قوامی | |||||
علی، علی، علی، علی ز تو صفای دل جلی تو یاوری و مُنجلی |
|||||
تو نوری، تو مهر خدایی تو یار و مددكارِ مایی |
تو خصم بیداد و فسادی تو مولای بر حقّ، تو انوارِ مطلق |
||||
تو در بهشتی، تو كون و مكانی تو شیر خدایی، علی جانِ مایی علی جان مایی |
|||||
شاعر ناشناس (مخمس) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||