برگ سبز ۹۶
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
دولت عشق بنازم كه ز هر در كه در آید دیدهٔ خاطر ما مشرق و مغرب نشناسد بندهٔ ساقی حسنیم كه با گردش چشمی تا ببینی همه زیبایی و رعنایی ساقی |
روزنی بر دلم از درگه عزت بگشاید روشن از پرتو مهری ز هر سو كه برآید همچو پیمانهٔ می زنگ غم از دل بزداید باش تا جام نخستین دلت از كف برباید |
||||
ایزد (غزل) | |||||
آواز: حسین قوامی | |||||
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم بس كه در خرقهٔ آلوده زدم لافِ صلاح جام می گیرم واز اهلِ ریا دور شوم بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند من اگر رند خراباتم وگر حافظِ شهر |
كه كشم رخت به میخانه و خوش بنشینم شرمسار از رُخ ساقی و می رنگینم یعنی از خلقِ جهان پاكدلی بگزینم كه مُكدر شود آیینهٔ مِهر آیینم این متاعم كه همی بینی و كمتر زینم |
||||
حافظ (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است شاهد شیرین لبم بوسه نهان میدهد |
پیشهٔ اهل نظر دیدن و جان دادن است آری رسم پری بوسه نهان دادن است |
||||
فروغی بسطامی (غزل) | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد با | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||