برگ سبز ۹۴
کوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
کوینده: روشنک | |||||
ای كه داری به من از مهر نهانی نظری زیر خاك قدمت سبز دلم گردد باز گفته بودی كه دلم را كنی از عشق خراب نوبهار است و درختان همه پُر بار و برند عشق را نیست به جز سوختن دلها كار جای هر مرغ به شاخ گلی امروز بود |
چه بگویم كه تو از حال دلم با خبری نوبهاران تو اگر بر سر خاكم گذری آن چنان كن كه نماند دگر از وی اثری آخر ای شاخهٔ امید برآور ثمری گر تو را نیست سر سوختن ای دل حذری تو نظام از چه دراین موسم گل دربهدری |
||||
نظام وفا (غزل) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
ای كه داری به من از مهر نهانی نظری گفته بودی كه دلم را كنی از عشق خراب نوبهار است و درختان همه پُر بار و برند عشق را نیست بهجز سوختن دلها كار جای هر مرغ به شاخ گلی امروز بود |
چه بگویم كه تو از حال دلم باخبری آن چنان كن كه نماند دگر از وی اثری آخر ای شاخهٔ امید برآور ثمری گر تو را نیست سر سوختن ای دل حذری تو نظام از چه دراین موسم گل دربهدری |
||||
گوینده: روشنک | |||||
بهار آمد و فصل گل و چمن ای دوست به باغ برگ گلی را چو بر كنم گویم |
به هر كجا بود از عشق و دل سخن ای دوست مگر كه بوی تو آید زپیرهن ای دوست |
||||
نظام وفا (غزل) | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. |