رابعه قزداری

رابعه قزداری بلخی، فرزند کعب امیر بلخ (قرن چهارم هجری) شاعر معروف به «زین‌العرب» از اهالی قزدار از شهرهای قدیمی واقع در میان سیستان و مکران و معاصر با رودکی و امیرنصر سامانی بود. رابعه نخستین بانوی فارسی‌سرا، از بنیانگذاران شعر دری و از مبتکران و کامل‌کنندگان قالب‌های غزل، قطعه و قصیده به شمار می‌رود. قالب ملمع را نیز از نوآوری‌های او دانسته‌اند. وی بسیار زیبا بود و به همین خاطر است که رابعه در ادب فارسی کنایه از زیبارویی است، چنان‌که در سندبادنامه صفت «رابعه صورتی» به کار رفته است. پدرش کعب عرب‌تبار بود و در بلخ، قصددار، خضدار و بست در حوالی سیستان فرمان می‌راند. رابعه از عرب‌های کوچ‌نشین به خراسان بود. او شیفتۀ شخصی به‌نام بَکتاش غلام برادرش می‌شود و برایش شعر می‌سراید. اصل دودمان رابعه به عربستان بازمی‌گردد، اما زادگاه وی در ناحیۀ قزدار یا خضدار بلوچستان پاکستان در هشتاد فرسنگی بست بوده است. از جزییات زندگی رابعه و قبیلۀ او چیز زیادی در دست نیست، کعب پدر رابعه در تعلیم و تربیت دخترش کمال توجه را داشته و در هنگام مرگ نیز به پسرش حارث، وصیت کرده که به خوبی از او نگه‌داری کند. حارث پس از کعب جانشین او شد. رابعه در جشنی که حارث به مناسبت بر تخت نشستن خود برپا کرده بود، غلام او بکتاش را دید و عاشق وی شد. پس از چندی دایۀ خود را از این عشق آگاه کرد و او را با نامه‌ای که برای بکتاش نوشته بود، نزدش فرستاد. بکتاش نیز با دریافت نامه عاشق او شد، از آن پس رابعه هر روز غزلی می‌سرود و به بکتاش می‌رساند. روزی به رودکی برخورد و با هم مشاعره کردند. رودکی در مجلس امیر بخارا که حارث نیز در آنجا بود، شعری از رابعه خواند و بی‌آنکه از حضور حارث آگاه باشد، گفت این شعر سرودۀ دختر کعب است که عاشق غلام برادر خود شده است. حارث چون دید، منتظر فرصتی ماند تا خواهرش را مجازات کند. بکتاش نامه‌هایی را که از رابعه می‌گرفت، در صندوقچه‌ای می‌نهاد تا اینکه یکی از دوستانش به امید یافتن جواهر، صندوقچه را گشود و چون به عشق آن دو پی برد، نامه‌ها را به حارث نشان داد. حارث نیز خشمگین شد و به فرمان وی بکتاش را در سیاه‌چالی به بند کشیدند. رابعه را نیز به حمامی بردند و در آنجا رگ دو دستش را زدند. رابعه در دم مرگ غزلیاتش را با خون خود بر دیوار حمام می‌نوشت تا جان داد. چون خبر به بکتاش رسید، از بند گریخت، به سراغ حارث رفت و سر از تنش جدا کرد. سپس بر سر گور رابعه رفت و با دشنه خود را کشت. ‌این داستان با اغراق‌های شاعرانه همراه است. جامی در نفحات‌الانس در ذکر زنان عارف، سخنی از ابوسعید ابوالخیر دربارۀ رابعه آورده که نشان می‌دهد عشق مجازی او به عشق حقیقی تبدیل شده بود، اما در هیچ‌یک از تذکره‌های عرفانی نزدیک به روزگار رابعه به عارف بودن او اشاره نشده و نیز از دیدارش با رودکی در آن منابع یادی نرفته است. البته در تذکره‌ها نامی از استاد یا استادان وی برده نشده است، اما تذکره‌نویسان نوشته‌اند که وی دانش و تبحر علمی بسیاری داشته است. محمد عوفی صاحب کتاب لباب‌الالباب دربارۀ رابعه می‌گوید: «دختر کعب القزداری اگرچه زن بود، اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی. فار‌‌س (قرنوار) هر دو میدان، والی هر دو بیان، به نظم تازی قادر و در شعر فارسی به غایت ماهر». رضا قلیخان هدایت نیز در مورد دانش وی گفته است: «رابعه در حسن و جمال و فضل و کمال و معرفت و حال، وحیدۀ روزگار و فریدۀ دهر و ادوار، صاحب عشق حقیقی و مجازی، فارس میدان ادب فارسی و تازی بود». همان‌گونه که رضا قلیخان هدایت گفته است، رابعه در حسن جمال نیز سرآمد بوده است و به همین دلیل او را «زین‌العرب» می‌نامیدند. عطار در همین باره می‌گوید: «نام، آن سیمبر زین‌العرب بود دل آشوبی و دلبندی عجب بود» اما اینکه وی را صاحب عشق حقیقی و عارف دانسته‌اند، به احتمال قوی به این دلیل است که وی را با رابعه عدویه بصری، عارف بزرگ قرن دوم هجری، اشتباه گرفته‌اند. زیرا در اشعاری که از رابعه باقی مانده است نشانی از معانی و مضامین عرفانی نیست، تا هم‌چون شبلی نعمانی در کتاب شعراءالعجم بگوییم: «... عشقش از سر حد مجاز به حقیقت کشیده و داخل در حلقۀ تصوف گردید». از رابعه مانند سایر شاعران هم‌دورۀ وی اشعار بسیاری باقی نمانده است، اما همین اشعار معدود نشان می‌دهد که وی غزل، قطعه و قصیده را استادانه می‌سروده است و اشعارش روان و سرشار از احساسات لطیف است و در آن تشبیهات و استعارات زیبای فراوانی دیده می‌شود. وی بیش از ۱۰۰۰ سال پیش می‌زیسته و قبل از دوران شکوه شعر فارسی و ظهور بزرگانی هم‌چون فردوسی، فرخی و منوچهری اشعار روان و خالی از پیچیدگی سروده است. رابعه به زبان فارسی و عربی تسلط داشت و به هر دو زبان شعر می‌سرود و به غایت تیزبین و خوش قریحه بود. بیشتر اشعارش عاشقانه و پُر سوز و گداز است. وی در تصویر کردن طبیعت چیره‌دست بود. از رابعه هفت غزل و چهار دوبیتی و دو بیت مفرد در تذکره‌ها باقی مانده که در مجموع ۵۵ بیت است.

اثرآفرینان (۳ /۶۹)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۱ /۴۴۹- ۴۵۱)؛ دانشنامۀ ادب فارسی در افغانستان (۳ /۴۲۱- ۴۲۲)؛ سبک‌شناسی (۱ /۲۵۷).